انسان

تـــلفـــن خـــونــه زنـــگـــ زد جــــواب دادم عـــمـــم بــود!

مـــن:ســـلام عمــه..

_ســـلام کــســی خـــونتـــون نیــــسـت؟

من:چرا دیگه من هســـــتم!

_خب اگه کــــسی اومد بگو زنـــگ بزنن!

 

خدافظ.

 

 

و زرت قطع کرد........!

 

الان قشنگ احساس بز بودن بهم دست داده!



نظرات شما عزیزان:

arash
ساعت5:25---5 مرداد 1393
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم میزنی
دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق دلخونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو / این لیلای تو ..... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم.
در رگ پنهان و پیدایت منم

الها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم.
صدقمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی..
دیدم امشب با منی گفتم بلی..

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم.
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
مچکر..


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 4 مرداد 1393برچسب:, | 12:56 | نویسنده : ارمغان | [ ]